دست دستی
عشق مامان یاد گرفتی دست دستی کنی به همراهش هم خودت می گی دَ دَ دَ
الهی مامان قربون دست زدنت بشه .
منم که تا از در می یام تو دیگه خودتو می کشی انقدر هو هو میکنی و دستاتو دراز میکنی تا من بغلت کنم . بعد هم که از سر کار می یام می گی دیگه از پیشت تکون نخورم . بابا وحید هم هی بهت می گه بچه ننه . (خودمونیم فکر کنم یه کوچولو حسودی می کنه )
گرچه با اونم خیلی جور هستی . کلی باهاش غش غش با صدای بلند براش می خندی و بازی می کنی . هرجا هم که می ره تو وروجک با چشم دنبالش می کنی . هی براش دلبری می کنی .
اونم خداییش خیلی برات زحمت می کشه . خیلی به کارات می رسه .
امیدوارم تو فنقل بعد که بزرگ می شی قدر همه زحمت ها رو بدونی .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت : دوستای خوبم چند دفعه است که می خوام عکس بذارم ولی بعد که آپلود می کنم می ذارم تو بلاگفا ارور می ده که نمی تونید عکس رو بذارید . نمی دونم چه کار کنم . اگه سایت خوب برای آپلود سراغ دارید بهم بگید لطفاْ مرسی